آقا سلام جای تو در خلوتم کم است
حالم شبیه لرزه پس لرزه بم است
بی معرفت شبیه من اصلا ندیده ای
اما همیشه ناز مرا هم خریده ای
گشتم اسیر نفس پلیدی مرا ببخش
باهر گناه من چه کشیدی مرا ببخش
شرمنده ام که در صف عصیان پدیده ام
زخم قدیمی دلتان را دریده ام
من معترف به جرم و گناهم ولی چه سود
رو تیره تر ز سنگ سیاهم ولی چه سود
بگذار بگذریم ز این عبد پر گناه
حرفی بزن ز سوز دلت شاه بی سپاه
اصلا بیا بگو کمی از حال ناخوشت
از بی کسی وغربت و این فال ناخوشت
این فال بد که من شده ام مثل دشمنت
بدتر ز دشمنت ولی از وصله تنت
از مردم زمانه چه زجری کشیده ای
ای حیدر غریب نگو که بریده ای!
آقا گذر کن از همه تقصیر عاصیان
دیگر بیا ظهور نما ، منجی جهان